به گزارش خبرگزاری حوزه، آيت الله عبدالجليل مقداد متولد 1339 شمسي در بحرين و از شاگردان شهيد صدر است. وي از علماي برجسته و جوان بحرين و نيز از رهبران گروه وفاء اسلامي است. وي در انقلاب اخير بحرين به دليل سخنرانيهاي بيدار کننده، دستگير و روانه زندان شد و حکومت آل خليفه وي و تعدادي ديگر از رهبران اين گروه را محکوم به حبس ابد کرد. آن چه در زير ميآيد، گزيدهاي از سخنراني وي در روزهاي 27 و 28 جمادي الاول سال 1429ق. به مناسبت سالگرد رحلت امام خميني، در فضاي سخت امنيتي حکومت آل خليفه در جمع مردم روستاي بني جمره است.
ما شرايط بسيار دشواري را ميگذرانيم و نياز مبرمي به روشنفکري و درخشندگي راه و روش اين مرد بزرگ داريم. شايد که بتوانيم مرهمي بر زخم جاري مان و درماني براي وضع ناهنجارمان بيابيم.
به درستي که تعاليم و احکام دين گاهي مجمل ميباشند و به دليل اختلاف نظر و تفسيرهاي متضاد و اختلاف سليقهها، عقل در فهم آنها متحير ميماند و سيره اولياي خداوند است که آن اجمال را از بين ميبرد و رازها را از احکام دين و تعاليم آن بر ميدارد. اکنون سيره اين مجاهد بزرگ را ياد آوري ميکنم شايد اجمال را برداشته، راه و روشي را توضيح دهد و فراخواني باشد براي آشنايي بيشتر با زندگي اين مرد بزرگ و من سعي ميکنم برخي از ويژگيهاي اين مرد بزرگ را ذکر کنم.
*ثبات و پايداري
ثبات پدري شجاع و پايداري او، ناشي از ارزشهاي ديني و اصول دين است؛ نه پايداري بر خودخواهي و هواي نفس. او هميشه در حال تذکر به مسئولين نظام اسلامي؛ براي ثبات و پايداري بود و تذکر ميداد که اگر دشمنان از شما عقب نشيني در عملکرد و موضعتان، گرچه يک قدم ببينند، در پيشروي به طرف شما، طمع ميکنند و ثبات بر مواضع و پايداريتان، دشمنان را از هدف گرفتن شما و پيشروي به طرف شما، منع ميکند. فکر نميکنم براي اثبات اين گفته، نياز به اقامه برهان و دليل داشته باشم؛ بعد از اين که حوادث و وقايع، آن را تصديق کرده است.
آن چه را که اين انقلاب مبارک از پيروزيها محقق کرد و به آن چه از دستاوردها رسيد - بعد از عنايت الهي- به برکت ثبات و اصرار بر مواضع اصولي و عدم عقب نشيني از آن بود و امروز نتايج آن پايداري و ثبات را برداشت ميکنند. او با عزت و بزرگواري، زنده است و زير سايه بزرگي و عظمت مينشيند. اگر او عقب نشيني و چشم پوشي وخضوع ميکرد و هنگام وقوع فجايع، وحشت ميکرد، آيا براي او ممکن بود که در جاي بلندي و عظمت بايستد و به آن پيشرفتي برسد که کشورهاي دنيا به ديد تعجب و بزرگي به آن نگاه کنند؟
*معيار و ميزان
امام به مسئولين تذکر ميداد و به آنها ميگفت: اگر ديديد که دشمن از شما و اعمالتان راضي است، پس بدانيد که در آن جا خلل و عدم تعادلي در شما به وجود آمده، چون دشمنان از شما راضي نمي شوند و اگر از شما راضي شدند، اين امر، کاشف از آن است که راه و روشي که بر آن هستيد، با اهداف آنها تضادي ندارد يا لااقل مصالح آنها را تهديد نميکند. امام ميفرمود: دشمنان امت و ظالمان، راضي نميشوند از ما؛ مگر اين که خلل و عدم تعادلي درراه و روش عملمان وجود داشته باشد.
اين، يک معيار و استاندارد واضح است و مقياس واندازه اي است که غالباً اشتباه نميکند. پس اين معيار را از اين مرد بزرگ بگيريم و آن را بررفتار و عملکردمان منطبق کنيم؛ تا اين که با خود و با توده مردممان راستگو باشيم؛ تا ميوههاي زيادي را به اذن خداوند بچينيم.
*توکّل بر خداوند و اطمينان به پيروزي
او مردي زميني، اما متّصل به آسمان بود.
او رهبري الهي بود.
او مؤمن به معادلات الهي و غلبه آنها بر معادلات زمين و ماده بود. او معادلات زمين و حسابهاي مادي را در مقابل وعده آسمان، محقر و کوچک ميدانست.
او معادله اي را که مفادش يکي در برابر يکي بود، دروغ ميدانست و به گفته خداوند تعالي ايمان ميآورد که «ان يکن منکم عشرون صابرون يغلبوا مائتين و ان يکن منکم مائه يغلبوا الفا من الذين کفروا بانهم قوم لا يفقهون؛1 اگر بيست نفر از شما صبور و پايدار باشند، بر دويست نفر [از دشمنان] غلبه مي کنند و اگر صد نفر باشند، بر هزار نفر از کافران غلبه خواهند کرد؛ زيرا آنها گروهي هستند که نميفهمند».
*دوستي ملت
او ملتش را دوست ميداشت و ملتش نيز او را دوست ميداشتند؛ علاقهاي نزديک که از تعارفات و آداب و رسوم گذشته، در قلبها استقرار يافته بود و موجب پرداخت هزينه از دوستدار و دوستداران شد؛ پس آن هزينه که دوستدار تقديم کرد، در موارد زير ميآيد:
1 . اطمينان به مردم و ايمان به آنها
به امام گفته شد که مردم از جنگ و فداکاريها و از خود گذشتگيهاي زياد خسته شدند. امام در جواب فرمود: من اين ملت را بيشتر از شما ميشناسم.
2 . ستايش از ملت
او کسي است که از ملتش به ولي نعمت تعبير ميکرد و هميشه مسئولان را خطاب قرار ميداد که اين ملت، ولي نعمت شماست و آنان بودند که شما را به اين مقامها که الآن در آن هستيد، رساندند و اين ملت است که شما را از زندان خارج کرد و زندانبانان شما را راند. پس اين ملت را فراموش نکنيد و براي خدمت آنها برخيزيد و برايشان تواضع کنيد و سفارش ميکرد که جريانات امور را به اطلاع ملت برسانيد و امور را از آنها مخفي نکنيد؛ زيرا آنها خودي و از افراد خانواده هستند؛ پس درست نيست که امور را از آنها مخفي و پنهان کنيد.
3 . ميزان، رأي امت است
امام اين عبارت را بسيار تکرار ميکرد که ميزان، رأي ملت است و منظور او از اين گفتار، امضاي اصول حکومتها و دولتهاي سکولار نبود؛ بلکه او با اين عبارت، ميخواست به اراده ملت در دايره و زمينهاي که حق دارند، احترام بگذارد؛ تا آنها اراده خود را اظهار کنند و در ميدان سياسي نقش مهمي ايفا کنند و آن اراده اثر بخشياش را در بسياري از لحظههاي حساس و تاريخي، ثابت کرد و ملت نيز با او تعامل و همکاري کردند و گرانبهاترينها را تقديم او کردند و به رهبري و حکمتش ايمان آوردند و راهبري و عشق و دوستي شان را به او تسليم کردند و به او تعلق يافتند.
4. تکليف الهي
امام عظيم الشان ما ميفرمود: «ما موظّفيم که به تکاليفمان و اداي مسئوليت واجبي که بر گردن ماست، عمل کنيم و بر نتايج آن هر چه باشد، مسئول نيستيم. اگر نتيجهها محقق شد، پس خير است وگرنه، پس به تکليف و مسئوليت عمل کرديم. پس بر انسان شايسته نيست که اسير نتايج شود. شايسته نيست که محاسبات مادي، جلوي حرکت انسان را بگيرد و نتايج از ديدگاه ديني و اصولي، از اداي تکليف و قيام به مسئوليت، تخلف نميکند و بسيار پيش ميآيد که مسئوليت به انسان تعلّق ميگيرد و تکليف بر او الزامي ميشود؛ ولي او اين مسئوليت و تکليف را انجام نميدهد که يا به خاطر شکي است که بر او غالب ميشود و يا به خاطر محاسبات اشتباهي است که بر آنها اعتماد ميکند.
در خاتمه اين چشم انداز، دوست دارم اشاره کنم که ما ياد اين مرد بزرگ را هر سال زنده نگه ميداريم و سخنرانان صحبت ميکنند و اين مرد بزرگ، ستايش ميشود و عملکردها و دستاوردهاي او ذکر ميشود و خيلي از ماها اين مرد را الگوي شايستهاي براي مجاهدان و ديگران، در اين راه پر از خار ميپنداريم؛
ولي بر ما است که بپرسيم و بگوييم: آيا ما به اين مرد و روش جهادي او اعتقاد داريم؟ آيا او را رهبر خود ميدانيم؟ آيا از عملکرد اين مجاهد عظيم تأثير ميپذيريم و آيا اين راهي که ميرويم و عملکردي که انجام ميدهيم، با راهي که او رفت، تطبيق دارد؟
منبع: ویژهنامه پرسمان
پينوشت:
1. انفال، آيه 65.